Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2506 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
What else can I do?
U
دیگر چه می توانم بکنم ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
My hands are tied.
<idiom>
U
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
I can't go on any longer.
U
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
I can't run any faster.
U
من تندتر دیگر نمی توانم بدوم.
I cannot look him in the face again.
دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
i cannot think of it
U
فکرش را نمیتوانم بکنم تصورش راهم نمیتوانم بکنم
what shall i do?
U
چه بکنم
what do you wish me to do?
U
چه میخواهید من بکنم
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
Can I pin you down to that?
U
شما را به این متعهد بکنم؟
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
Might I ask a question?
U
اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
I dropped in to say hello.
U
آمدم اینجا یک سلامی بکنم
i please to do it
U
خوش دارم که این کار را بکنم
Where can I get information?
U
از کجا می توانم بپرسم؟
If you can so can I .
U
اگر تو بتوانی من هم می توانم
I can recite from memory.
U
می توانم از حفظ بخوانم
I cant nor can anyone else .
U
نه من می توانم ونه کس دیگه
I don't know what to do with that.
U
من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
was wondering if I could borrow your car.
U
می توانم ماشینت را قرض کنم؟
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
Where can I park?
کجا می توانم پارک کنم؟
Where can I make a phone call?
U
از کجا می توانم تلفن کنم؟
can i do a for you
U
کاری می توانم برای شمابکنم
I could pass for a Greek .
U
می توانم خودم رایونانی جابزنم
I must make a special note of that.
U
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
I just cant drop my work and go .
U
نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
Can I entrust this task to you?
U
می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
how can I learn English
U
چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
I can't help you.
U
من نمی توانم به شما کمک کنم.
How long can I park here?
U
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I cannot square it with my conscience to ...
U
من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
how much can I overdraw on my account?
U
چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
I could have sworn that there was somebody in the next room .
U
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
Let me back up and explain how ...
U
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
How do I notice when the meat is off?
U
چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too.
U
او
[زن]
موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او
[زن]
درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
else
U
دیگر
next
U
دیگر
furthers
U
دیگر
another
U
دیگر
thence
U
دیگر
secus
U
از دیگر سو
furthering
U
دیگر
furthered
U
دیگر
anymore
U
دیگر
further
U
دیگر
other
U
دیگر
of each other
<adv.>
U
از هم دیگر
no more
U
دیگر نه
others
U
دیگر
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
he is no more
U
او دیگر
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
one an other
U
یک دیگر
alternatives
U
دیگر
alternative
U
دیگر
again
U
دیگر
alternative
U
شق دیگر
alternatives
U
شق دیگر
next year
U
سال دیگر
never more
U
هرگز دیگر
another
U
یکی دیگر
nevermore
U
دیگر ابدا
another
U
شخص دیگر
so muchthe worse
U
دیگر بدتر
beside
U
ازطرف دیگر
It never occurred again.
دیگر رخ نداد.
nevermore
U
هرگز دیگر
my other books
U
کتابهای دیگر من
another day
U
یک روز دیگر
to be no more
U
دیگر نبودن
the other two
U
دوتای دیگر
tother
U
بعدی دیگر
aliunde
U
از منبع دیگر
again
U
از طرف دیگر
alternative unit
U
واحدهای دیگر
another guess
U
نوعی دیگر
another guess
U
قسمتی دیگر
at a later period
U
در موقع دیگر
t' other
U
بعدی دیگر
otherwhere
U
جای دیگر
otherguess
U
نوع دیگر
elsewhere
U
نقطه دیگر
no more of that
U
بس است دیگر
none other than
U
هیچکس دیگر جز
otherworld
U
دنیای دیگر
otherwhile
U
وقت دیگر
on the other hand
U
ازطرف دیگر
on the other part
U
از طرف دیگر
otherwhile
U
گاه دیگر
other people
U
مردم دیگر
othergates
U
جور دیگر
othergates
U
طور دیگر
otherguess
U
بروش دیگر
otherguise
U
جور دیگر
otherness
U
چیز دیگر
otherwhence
U
از جای دیگر
scilicet
U
بعبارت دیگر
on the other hand
U
از سوی دیگر
on more
U
بار دیگر
elsewhere
U
درجای دیگر
elsewhere
U
بجای دیگر
variant
U
نوع دیگر
otherguess
U
جور دیگر
others
U
نوع دیگر
shunt
U
به خط دیگر انداختن
other
U
نوع دیگر
shunted
U
به خط دیگر انداختن
shunts
U
به خط دیگر انداختن
yon
U
ان یکی دیگر ان
on the opposite side
U
در انسوی دیگر
otherwhere
U
در مکان دیگر
to wit
U
بعبارت دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
no more
U
نه دیگر
[بیشتر]
apart from that
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
alternatively
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
alternatively
<adv.>
U
طور دیگر
apart from that
<adv.>
U
طور دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
طور دیگر
by the same token
<adv.>
U
طور دیگر
on the other hand
<adv.>
U
طور دیگر
on the other side
<adv.>
U
طور دیگر
otherwise
<adv.>
U
طور دیگر
no more
U
دیگر ن
[فعل]
no longer
U
نه دیگر
[زمانی]
in other words
<adv.>
U
به عبارت دیگر
in other words
<adv.>
U
به کلام دیگر
what more do you want
U
دیگر چه می خواهید
somewhere else
U
یک جای دیگر
withil
U
ازطرف دیگر
et al
U
و در جای دیگر
In our other words.
U
بعبارت دیگر
on one's coat-tails
<idiom>
U
همراه کس دیگر
in other words
<idiom>
U
به کلام دیگر
not any more
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
namely
<adv.>
U
به عبارت دیگر
otherwise
<adv.>
U
از سوی دیگر
alternatively
<adv.>
U
ازطرف دیگر
apart from that
<adv.>
U
ازطرف دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
ازطرف دیگر
by the same token
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other hand
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
U
از سوی دیگر
on the other hand
<adv.>
U
از سوی دیگر
videlicet
U
به عبارت دیگر
in fact
U
به عبارت دیگر
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
alternatively
<adv.>
U
از سوی دیگر
apart from that
<adv.>
U
از سوی دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
از سوی دیگر
by the same token
<adv.>
U
از سوی دیگر
otherwise
<adv.>
U
ازطرف دیگر
over
U
بسوی دیگر
once
U
یکبار دیگر
otherwise
U
طور دیگر
about-face
U
سوی دیگر
to wit
<adv.>
U
به عبارت دیگر
about face
U
سوی دیگر
about-face
U
جهت دیگر
about-faces
U
سوی دیگر
about-faces
U
جهت دیگر
about face
U
جهت دیگر
over-
U
بسوی دیگر
yet another
U
دوباره یکی دیگر
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
pick off
U
رد شدن از راننده دیگر
close aboard
U
نزدیک به قایق دیگر
inter alia
U
میان چیزهای دیگر
i gave him some others
U
چندتای دیگر به او دادم
[be]
no chicken
U
دیگر جوان نبودن
athwart
U
از طرفی بطرف دیگر
dialogues
U
صحبت با شخص دیگر
My pain has gone.
U
دیگر درد ندارم.
interfere
U
با سم یک پا به پای دیگر زدن
Recent search history
Forum search
1
ICR
1
popsicle
1
مرض سینه وبغل
2
تعریف فونتیک چیست؟
2
Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1
معنی lead lag compensator
2
transmembrane
1
playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1
Current passworda
2
single gas
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com